شعر و موسیقی بختیاری گوهر گرانقدری را به سادگی از کف داد و هیچ گاه ستاره ای همچون او در آسمان شعر و موسیقی بختیاری متولد نخواهد شد . جایگاه استاد چنان رفیع است که با هیچ جایگاه دیگری قابل قیاس نخواهد بود . هر چند در لحظات اولیه وروزهای اول که همه در التهاب و سوگ این ضایعه بودند با واژگانی همچون فردوسی موسیقی یا هر عنوان دیگری از آن بالنده ی بیقرار نام می بردند اما در واقع بهمن علاءالدین فقط خودش بود و عظمت کار وخدمتی که ایشان به فرهنگ و هنر قوم بختیاری نمود با هیچ حرکتی قابل قیاس نخواهد بود و آثاری که آن روانشاد از خود بر جای نهاد به عنوان آثار گرانسنگی در تاریخ این قوم جایگاه ویژه خود را حفظ خواهند و توجهی که مردم به شعر که به گاه موسیقی قوم خود با آثار این یگانه ی بی بدیل می نمودند قابل قیاس با هیچ معیار دیگری نمی باشد . بسیار کسانی که با آثار استاد عاشق شدند ویا از عشقشان خاطراتی به یاد ماندنی دارند ودر واقع توانمند ی استاد در خلق لحظاتی با قدرت عاطفی بالا از یک سو که در آهنگهای شلیل ، دلم هم باز زنو ، عبده محمد للری ، بهار اوید و دهها آهنگ دیگر متجلی است، موفق بوده و هم در خلق لحظات حماسی در آهنگهائی همچون بوین حالا چهار سوار و … موفق عمل نمود و هم توانست صدای رسای دل دردمند و سختی کشیده برزگران ایلش باشد که با سختی و دلتنگی جبر معاش را با یادآوری لحظات وصل صبورانه تحمل می نمودند آنهم در اوج گرما و هم بیان اوضاع زمانه با بیان طنز گونه ای که رگه های طنز سیاه اجتماعی در آن بوده و نیز شکوه و شکایتی که از اوضاع و احوال زمانه در آهنگ دنگ و فنگ وجود دارد همه و همه نشان دهندة قدرت بالای هم زات پنداری استاد در خلق و ارائه اینگونه آثار می باشد تا جائیکه صدای جمعی ایل و هم تبارانش بود و از سوی دیگر با رفتنش آنهمه اجتماعات خود جوش که صادقانه به سوگواری پرداختند برنامه برگزار نمودند، مجالس یاد بود و بزرگداشت برپا نمودند همه و همه نشان دهنده میزان اثر گذاری هنر در جامعه و نقش والائی که یک هنرمند می تواند در ایجاد وحدت رویه بین مردم به وجود آورد . می باشد . کافی است نگاهی به اقدامات انجام شده طی روزهای پس از عروج استاد داشته باشیم تا اثبات امر محقق شود . بهمن علاالدین سیاست مدار یا سیاست پیشه نبود که چنین حرکاتی را دال بر وابستگی سیاسی یا از روی تملق و خودنمائی سیاست بازان و سیاست پیشگان تلقی نمود ونه در موقعیتی که سنفعتی عاید کسی گردد. در تمام دنیا اگر بی سابقه نباشد کم سابقه است که مردم یک قوم و حتی اقوام دیگر که اندک آشنائی با آثار استاد داشتند، اینگونه خالصانه سوگوار باشند . هر کس به دیگری تسلیت می گفت و همه خود را عزادار و سوگوار می دیدند چه شهرنشینان و چه روستانشینان  و این به این  معنا بود که بهمن علاالدین روح جمعی قوم خود بود فرزند همة پدران و برادر همه دختران و پسران هم تبار و خلاصه زبان گویای ایل خود و قوم خود بود. کسی که هم در زنده بودنش مایه وحدت و یکپارچگی قومش  بود و هم با عرجش هم تباران خود را با هر گرایش فکری و ذهنی یک جا گرد آورد تا همه بدانند که چه گوهر گرانقیمتی را از کف داده اند . و رسالتی که بر عهده بهمن علاالدین بود رسالتی عظیم بودکه به خوبی از عهده انجامش بر آمد و شاهد آن دلسوختگان بودند که صادقانه در عزای فقدانش گریستند و سوگوار بودند روحش شاد و یادش گرامی و راهش پر رهرو باد