تعریف مفهومی ارزش
برای تعریف ارزش باید از دو دیدگاه روانشناسی وجامعه ششناسی مدد جست چه ملاحظات نظری
درباره ارزشها در هر دو حوزه تخصصی یاد شده پی گرفته شده واین دو حوزه بحث های تحلیلی مفید
ودقیقی را درمورد ماهییت ارزشها ونظام ارزش ها شامل می شوند.
درحوزه روانشناسی می توان از( روکیچ) نام برد که سهم نظری وتجربی قابل توجهی از مطالعات
مربوط به ارزشها را به خود اختصاص داد است وی ارزش را چنیین تعریف می کند: ارزش باور
پایداری است که فرد با تکیه بر ان یک شیوه خاص رفتار باحالت غایی راکه شخصی با اجتمایی است
؛ به یک شیوه رفتاری با یک حالت غایی که در نقطه مقابل حالت برگذیده قرار دارد . ترجیح می دهد .
در حوزه جامعه شناسی نیز تنها به تعریف «رفیع پور » از ارزش بسنده می کنیم :« ارزش یک نوع
درجه بندی ؛ طبقه بند ی وامتیاز بندی پدیده ها (مثلا کالاها ) است از خوب تا بد یا از مثبت تا منفی »
با مرور تعاریف متعددی که روان شناسان وجامعه شناسان از ارزش ارائه کرده اند می توان دریافت
که بیشتر تعاریف ؛ برداشت مثبتی از ارزش داشته و آن را پسندید ومطلوب تلقی نموده و طور ضمنی
یا به وضوح به خصوصیات برتری آن اشاره کرد هاند اما آنچه قابل تعمق است ؛وجود ارزش های
منفی است که کمترکسی بدان آن توجه نموده است . اگر چه« الن بیرو » به طور گذرا وکم اهمیئت به
وجه منفی ارزش اشاره کرده ؛ ولی هسته اصلی تعریف وی از ارزش را وجه پسندیده ومطلوب بودن ارزش را تشکیل
می دهد .
«روکیچ » نیز اگر چه در توضیحات خود از ارزش به وجه مثبت ومنفی آن به مثابه یدال های انتزاعی ومجرد اشاره
کرده اما در فهرست ارزش های خود ؛ ارزش منفی را جای نداده است در این میان «رفیع پور » آشکارا در تعریف
خود از ارزش ؛ ارزیابی مثبت یا منفی را در کانون این مفهوم مطرح کرد ه است .
در کنار مفهوم ارزش های مثبت ومنفی ؛در ایران اصطلاح دیگری به نام «ضد ارزش ها» یا« ارزش های نکوهیده
» نیز بکار گرفته شده است .
(نیک گهر )آنجا که به طبقه بندی ارزشهای اجتمایی می پردازد بر اساس «درجه الزام آوربودند » ؛پیوستاری از
ارزش های اجتماعی متصور می شود که در یک قطب آن ؛ ارش های مثبت ( از نظر اخلاقی نیرو مند ودرونی شدند
ودر قطب مخالف آن ضد ارزش ها یا ارزشهای نکوهیده قرار می گیرد . وی ؛ همچنین بر اساس ملاک « کارکرد
ارزش در تقویت انسجام جامعه ) ؛ پیوستاری از ارزشهارا در نظر می گیرد که درقطب مثبت آن ؛ ارزش های متمایل
به مهکاری وهمسازی ؛ در قطب مخالف آن ؛ ارزشهای منفی یا ضد اجتماعی ؛ که بر ابهام موجود میان تکالیف
شخصی واجتماعی تاکید می گذارد ؛ وجود دارد.
ظاهرا منظور «نیک گهر » از «ضد ارزشها » ارزش هایی است که کار کرد اجتماعی ندارد ویا از نظر اجتماع ؛
غیر اخلاقی تلقی می شود .
تعبیر وی از ارزش منفی ؛ که در جهت فرایندهای گسسته (تعارض ؛مخالفت ؛رقابت) عمل می کند ؛ صحیح است
وبنظر می رسد ارزش منفی بیشتر از بعد اجتماعی –اخلاقی آن مطرح شده باشد ؛ همچنان که هنگامی که وی براساس
ملاک «کارکرد ارزش در تقویت انسجام جامعه » طبقه بندی ارزش ها می پردازد ؛ارزش های منفی را ارزش هایی
تلقی می کند که بر ابهام موجود میان تکالیف شخصی واجتمایی تاکید می گذارد .
بنابراین توضیح «نیک گهر » در خصوص ارزش منفی ومحسوب کردن آن به مثابه ارزشی غیر اجتماعی وغیر
اخلاقی ؛قابل قبول است ؛اما به نظر نمی رسد تا کنون محققان غیر ایرانی در حوزه ارزش ها اصطلاح ضد ارزش را
بکار برده ومعنا ومفهوم متمایزی برای آن در نظر گرفته باشند .
مفهوم دیگری که در کنار ارزش مطرح می شود؛ «نظام ارزش ها » است که مهمترین بعد وهسته اساسی این مفهوم را
ویژگی سلسله مراتبی بودن ارزش ها تشکیل می دهد .
«رفیع پور » در تعریف نظام ارزشی چنین می گوید :
«وقتی تعداد زیادی از ارزش ها در یک شبکه روابط (علی ) مرتبط باهم قرار می گیرند ؛در واقع یک نوع ارتباط
؛پیوستگی وتقدم وتاخر را نشان می دهند»
بدین سان در مفهوم نظام ارزشی چند عنصر اساسی را می توان تشخیص داد :
1- وجود مجموعه ای از ارزش های مثبت ومنفی
2- حاکمیت روابط علی یا متقابل میان ارزش ها
3- تقد م وتاخر میان ارزش ها .
ویژگیهای ارزش ها
بر اساس دیدگاه صاحب نظران ؛ویژگیهای اساسی ارزشها را به شرح ذیل می توان مطرح نمود :
1- مرکزیت
2- رجحان واولویت (انتخاب از میان شقوق مختلف ؛خصوصیت سلسله مراتبی ارزش ها )
3- بایدی بودن وجنبه دستوری داشتن
4- قرار داشتن در نظام آرمانی ونه در مسائل عینی ویا حوادث (ذهنی بودن ارزش ها )
5- داشتن بار عاطفی (بذل جان ومال برای حفظ ارزش ها )
6- نسبی بودن
7- پایداری دربرابر تغییر
کارکرد های ارزش ها
ارزش ها؛ دارای کارکرد های فردی واجتماعی مختلفی هستند که روان شناسان وجامعه شناسان
برحسب رویکرد خود؛ به دسته از آنها اشاره کرده اند مشخص کردن کار کرد ارزش ها وتوجه
به آنها ؛ دست کم دو نتیجه سودمند در بر دارد :
نخست ؛ به روشن شدن مرز میان مفهوم ارزش و سایر مفاهیم مشابه کمک می رساند .
دوم ؛ در سنجش ارزش ها به مثابه خطوط راهنما عمل می کند .
شاید مهمترین کارکرد فردی ارزش ها ؛ فراهم آوردن استندارد ها یا معیار هایی باشد که رفتار
و افکار فرد را در جهات مختلف هدایت می کند .از منظر جامعه شناختی شاید مهمترین کار
کرد اجتماعی که برای ارزش ها ذکر می شود ؛ نقش آنها در تایین شیوه های مطلوب اندیشیدن
وعمل کردن در فرهنگ وتحقق وهمبستگی اجتماعی باشد.
نمودهای ارزشها
مطالعه مباحث نظری درباره مفهوم ارزش ومرور مهم ترین وکابرد ترین روشهای سنجش ارزشها
؛نمودهای اساسی ارزشها را برای ما باز می نمایاند .به طور کلی ارزش ها را از طریق زیر می توان
کشف نمود :
1- اهداف
2- آرزوها
3- گرایشها
4-ایده آل ها وترجیحات
5-رفتار (تا حدی )
6- میل
7- نیاز
1- اهداف :
«اینگلهارت » برای شناسایی وسنجش ارزش ها ؛وجود آنها رااز طریق تاکید پیوسته برانواع معینی
از «اهداف» استنباط نموده است .خواسته ها یا اهداف ممکن است در سه سطح فردی ؛میانه وکلان
مطرح شوند .«اینگلهارت » اهداف را در سطح کلان در نظر کرفته است .
آرزوها ؛ایده آل ها وترجیحات
(رفیع پور ) دریکی از تحقیقات خود ؛ارزش های روستاییان را از طریق طرح پرسش های باز در
مورد آرزوها ؛ایده آل های خانوادگی وچگونگی مصرف پول سنجیده است . در این میان ؛ مصرف
پول ؛بیان کننده انواع ارزش ها (مذهبی ؛ اقتصادی ؛سیاسی و...) به شمار رفته است .ایده آل های
خانوادگی نظیر ایده آل های درباره آینده فرزندان ؛تحصیلات ؛شغل ؛تشکیل خانواده وانتخاب همسر
است .برای مثال پرسش مربو ط به مصرف پول در این تحقیق او به صورت زیر آمده است :«اگر
خداند (...هزار تومان ) برای شما جور می کرد (به شما می داد)شما با آن چکار می کردید ؟
«عبدالطیف » نیز در بیان نمادهای ارزشها ؛علاوه بر اهداف فرد ؛آرزوها ؛ترجیحات وصفات مورد
علاقه ومطلوب وی را که در اشیائ وسایر افراد می یابد ،به مثابه شیوه های ظهور وتجلی ارزش
های فرد نام برده است .
4- گرایش ها
همان طور که «روکیچ » توضیح داده است ؛میتوان ارزشها از طریق گرایشهای فرد سنجید
همه گرایشهای فرد به مثابه بیانی برای ارزشها تلقی میشوند وهمه ارزشهای شخص در جهت حفظ
وتقویت تمایل به خودبینی قرار دارند.
سایر پژوهشگران از جمله پژوهشگران ایرانی « همچون رفیع پور» معتقدند ک0ه برای سنجش
ارژهای فردی ؛ میتوان از طریق سنجش گرایشهای وی اقدام نمود. همان طور که پیش از این گفته شد
ارزش ها وگرایش ها دو لایه نزدیک به هم در نظام شخصیت فرد هستند وارزش ها به منزله لایه
زیرین گرایش ها نقش مرکزی تری در نظام شخصیت یا باورهای فرد ایفا می کنند .
رفتار
«روکیچ » معتقد است ؛ارزش های شخص ( اعم از این که بدان ها وقوف داشته باشد یا نداشته باشد )
باید از آن چه شخص می گوید یا انجام می دهد استنتاج شود .
برخی از پژوهشگران از جمله پژوهشگران ایرانی همچون «توسلی » نیز بر این نکته صحه گذاشته
اند که ارزش ها را از طریق رفتار می توان سنجید ؛ اما برای سنجش ارزش ها از طریق رفتار لازم
است بیشتر احتیاط شود . اگر چه پژوهش گران معتقدند ارزشها را به مثابه یکی از برانگیزنده های
رفتار تلقی می کنند ؛اما نکته مهم تر این است که پیش از اینکه ارزش به رفتار بیانجامد ؛ابتدا به
گرایش تبدیل می شود که در این مرحله بعد انگیزش فرد برای اقدام به عمل افزایش می یابد .در این
مرحله متغیرهایی وارد میشوند که بر اساس آنها فرد دست به عمل می زند .
میل
برخی از پزوهش گران معتقدند ؛مفهوم ارزش و میل با هم مطابقت می کند ."پری"؛ارزش شی را با
میلی که به آن توجه کرده است ؛برابر می داند.
پزوهش گران موافق با این رویکرد ؛همگی از دیدگاه "آلپورت "و"ورنون"در تعریف ارزش و
سنجش آن متاثر هستند ."آلپورت"در آزمون خود تحت عنوان "بررسی ارزش ها"به سنجش ارزش ها
طریق میل ها پرداخته است.
همان طور که در انتقادات وارد بر "آلپورت"ملاحظه کردیم ؛در این خصوص نیز باید با احتیاط عمل
نمود ؛زیرا ارزش ها و میل ها یکی نیستند و نمی توان از تفاوت های میان میل و ارزش غافل
بود«عبداللطیف » این تفاوت ها را به شرح زیر توضیح داده است :
میل؛یکی از جلوه های متعدد ارزش قلمداد می شود و ظهور میل های مشخص در فرد ؛از ظهور
ارزش های خاصی که در ارتباط با این میل هاست پرده بر می دارد.
میل ؛مفهومی محدود تر از ارزش است .میل معمولا با ترجیحات شغلی که مستلزم وجوب و الزام
است ؛ارتباط دارد ؛در حالی که ارزش با گونه ای از گونه های رفتار ایده الی-به مثابه یک هدف –
در ارتباط است و مستلزم وجوب است .
نیاز
گروهی از پژوهش گران از جمله پژوهش گران ایرانی همچون «رفیع پور»به رابطه ی دو سویه
نیاز و ارزش توجه کرده اند.به عبارتی ؛همچنان که نیازها ؛ارزش ها را شکل میدهند ؛ارزش ها
نیز در به وجود آمدن نیازها موثر هستند به زعم«رفیع پور»مهمترین منشا ارزش ها(حتی برای
انسان های مسن) نیازها هستند. ارضای یک نیاز اساسی زنجیره ای از وسایل لازم را به همراه
دارد که هر حلقه از این زنجیره برای حلقه ی پیش از خود ارزش به شمار میرود و برای حلقه
پس از خود نیاز.بنابراین ؛ هر نیاز دز عین حال ارزش نیز محسوب می شود .
ممکن است برخی از این توضیحات نظری – مفهومی چنین تصور کنند که از طریق نیاز های
فرد مستقیما به استنباط ارزش ها می توان پرداخت .
«روکیچ» برای روشن شدن این ابهام توضیح داده است ؛به زعم وی ،در تغییر شکل نیاز هایی به
ارزش ،بعد مطلوبیت اجتمایی نهفته است ،لذا به نیازها به طور دقیق پرده از ارزش های فرد بر
نمی دارند ؛زیرا شخص مایل است عنصر مطلوبیت آن نیاز را نزد جامعه حفظ نماید . به عبارتی
،هنجارهای جامعه را رعایت و براساس مطلوبیت های اجتماع رفتار کند . «روکیچ » در این باره
مثالی میزند : نیاز فرد به پرخاشگری وسلطه جویی ممکن است وارزش هایی درباره بلند پروازی
،زندگی مهیج ،امنیت ملی ومانند آن ،تغییر شکل دهد.
نیاز،به عنوان منشا ارزش
آقای رودلف تعدادی از دانشمندان نظیرشریف(SHERIF )یا برگمنBERGMAN)) را نام می برد
که برآن تکیه دارند که ارزشهای انسانها به در درجه اول از نیازهای بیولژیکی انها سرچشمه
می گیرد .یعنی انسان به پدیده هائی امتیاز مثبت می دهد که در بیشتر ین حد بتوانند ،نیازهای او را
براورده سازد . مثلا وقتی او گرسنه است، غذا برایش با ارزش می شود ،وقتی تشنه باشد ،آب و
وقتی میل جنسی داشته باشد ،آب ووقتی میل جنسی داشته باشند ،همسر (جنس مخالف) برای او با
ارزش می گردد .برگمن بر آن تاکید دارد که حتی مهمترین ارزش های یک فرهنگ اگر با نیاز های
بیولوژیکی یک انسان ها در تضاد باشد ، دیر یازود ارزش خود را از دست می دهد ! این حرف
برگمن به معنی این است که مثلا ارزش های بیولوژیکی در یک جامعه ، هر چند که در یک زمان با
ارزش باشند و مردم را جذب خود نمایند ،اما در صورتی که نتوانند به ارضاء بهتر نیازها ی
بیولژیکی مردم آن جامعه کمک کنند ویا حتی مانع ارضا ی آن نیا زها گردند در آنصورت آن ارزش
ها ی ایدولژیک، ارزش خود را در نظر مردم از دست خواهند داد .
به نظر شریف نیازهای انسانها همیشه بلافاصله بدون وسیله وابزار ارضا ء نمی شوند بلکه این کار
طی مراحل و با وسیله های مختلف ومکمل انجام می گیرد .لذا هر وسیله ای که به انسان کمک می کند
،تا بتواند توسط ان یک مرحله به ارضای نیاز هایش نزدیکتر شود ،ان وسیله نیز با ارزش می گردد .
مثلا برای ارضای نیاز گرسنگی ، غذا با ارزش می شود وبرای دست یابی به غذا ،داشتن یک گاو
شیر ده که بتواند هم شیر بدهد ، هم زمین را شخم بزند و هم گوساله بیاورد ، مورد نیاز است ولذا این
گاو نیز با ارزش می شود (ولذا منطقی به نظر می رسد ،اگر در برخی از ادیان کشتن آن حرام است )
همچنین برای دستیابی به همسر مناسب ، جهیزیه مناسب وبرای دستیابی به جهیزیه ، پول مورد نیاز
است . بدین ترتیب ارضای یک نیاز اساسی ،زنجیره ای از وسائل لازم دارد که هر حلقه از این
زنجیره (مثلا همسر = B ) برای حلقه ما قبل (نیاز جنسی =A ) ارزش است و برای حلقه ما بعد
(جهیزیه =C ) نیاز .
قالیبافی پول جهیزیه همسر نیاز جنسی
E------------D<-------------C------------B----------------A
هنجار به عنوان منشا ارزش
یک منشا دیگر و مهم ارزش ها هنجار ها مباشد . نفوذ هنجار ها بر روی ارزشها میتواند آنقدر قوی
باشد،که حتی تا ثیر نیاز های جسمی را برروی ارزشها خنثی نماید .
در مبحث هنجار ها گفته شد که اگر انسان ها از هنجار ها پیروی نکنند،- با توجه به درونی کردن
هنجار ها و با لا خص فشا ر هنجاری – به گونه ای (پوز خند ،متلک--- ) مجازات میشوند . همچنین
گفته شد که این مجازات و پوز خند ، نیاز به احترام و عزت نفس انسان را خد شه دار می کند و در
نتیجه انسان مایل است از آن پرهیز نماید . به عبارت دیگر مجازات و توهین یک چیز (=ارزش )
بدی است که انسان مایل به پرهیز از آن است .
از طرف دیگر ترس از مجازات نیست که انسانها را به پیروی از هنجار ها وا می دارد ، بلکه
احساس محرو میت نسبی و کوشش برای عقب نماندن از دیگران نییز در پیروی از هنجار تاثیر دارد .
لذا برخی از انسانها – به این علت –مایلند با تمام وجود از هنجارهای درونی وفراگیر جامعه پیروی
نمایند، یعنی پیروی از هنجار برای آنها یک چیز (=ارزش) مثبت تلقی میشود .
ازاینجاست که هرآنچه هنجار می شود ویا تصور رود که به زودی هنجار می شود ، انسان را به
پذیرش وپیروی وا می دارد وبرای او پیروی از هنجار یا خود آن هنجار با ارزش می شود . اگر
امروز فلان نوع ماشین هیوندا ، فلان نوع لباس ، فلان نوع کیف ،آرایش ....معمول ومد ( هنجار)
شود ، انسانها از آن پیروی می کنند ومایل به داشتن آن خواهند بود ات از آن طریق ارزش واحترام
خود را حفظ یا بیشتر نمایند . بدین تر تیب آن پدیده ویا رفتارهنجار شده ،با ارزش می شود .
کمیابی به عنوان منشا ارزش
منشا دیگر با ارزش شدن پدیده ها ، کمیابی آنها است .
گر همه شب قدر بودی شب قدر بی قدر بودی
گر سنگ همه لعل بدخشان بودی پس قیمت لعل وسنگ یکسان بودی
گلستان سعدی 227
برای روشن شدن این مسئله ما نمونه هایی در دو زمینه ارزشی می آوریم ،یکی زیبایی ودیگری
وسائل وهمچنین پیامد آنها .
زیبایی :همه می دانیم که اگر کسی درایرانرنگ مویش روشن ورنگ چشمش آبی یا سبز یا رنگ
پوستش سفید باشد درواقع تا ثیری بر روی کارائی او در رفع نیازها ندارد . . اما همچنین به خوبی
واقفند که بیشتر ایرانیان اگر همسری با این خصوصیات بیابند ،خوشحال می شوند از طرف دیگر آن
دخترانی که دارای چنین خصوصیاتی هستند ، خوب به ارزش خود در جامعه واقفند وبرخی از انها
نیز به این برتری ارزشی می بالند وآنرا با شیوهای گوناگون به نمایش می گذارند .چرا ؟ برای این که
اگر خداوند دختری با این خصوصیات به کسی بدهد ،نه فقط پدر ومادر خوشحال می شوند (=ارزش
)،بلکه اعضاء خانواده وآشنایان آنقدر از این دخترک تعریف می کنند وبه او درباره زیبائیش وقوف
می دهند ،تا این ارزش در رفتار او بطور عمیق رسوخ می کند .در نتیجه نه فقط او (عموما )جلو ی
آئینه به خود وزیبائیش می نگرد واز آن لذت می برد وسعی بر افزایش آن از طریق آرایش دارد
،بلکه همواره انتظار دارد که دیگران نیز به زیبایی اورا تایید وتحسین نمایید از این طریق فکر و ذکر
این دختر به مسائل ظاهری ؛ جنسی و تجملات و ظواهر دنیوی ...سوق داده و کبر و غرور در او
پرورانده می شود این دخترک در این صورت قاعدتا با همسرش راضی نخواهد زیست و هر جا می
رود ؛ عموما دنبال تایید زیبائیش به طور آشکار ویا ضمنی توسط دیگران ؛ از جمله مردان دیگر
خواهد بود و در خانه نیز کم و بیش نق می زند و ناراضی است از آن بدتر وای به روزی که او گیر
یک آدم کار کشته ای بیافتد که بداند برای دست یابی به او باید نیاز به تائید اورا ارضا نکند ....
این عامل کم یابی است که اینگونه مردان و زنان را با ارزش میکند و همین عامل است که دیگر
انسان ها را برای کسب ارزش بدان برمی انگیزد تا موی خود را رنگ روشن بزنند و یا حتی با
گذاشتن لنز (عدسی) های رنگین برروی چشم ؛رنگ چشم خود را نیز عوض کنند ؛بینی خود را عمل
کنند ...فراتر از آن پوست صورت خود را با عمل جراحی به زیر چانه بکشند (تا چروک صورت پیدا
نباشد ) ومشابه همین کار را با چربی شکم انجام دهند و دیگر اجزائ بدن خود را نیز با ابزار
مصنوعی جایگزین نمایند ؛ به مصداق مثل قدیمی که می گوید مرا بکشید و خوشکلم کنید عامل کمیابی
ابعاد مهمتری نیز دارد .بسیاری از مواقع نیاز به احترام در بین برخی از افراد یا جوامع به علت
کمبود یا ارضائ بیش از حد این نیاز (مثلا در قشر بالا )؛ به صورت خود نمایی ظاهر می شود این
گونه افراد به انواع و اقسام وسائل دست می یازند تا خود را از دیگران متمایز سازند ودر این راه بلا
خص قشر بالای جامعه به لا ها اجناسی روی میآورند که دیگران توانایی تهیه آن را ندارند مثلا
تابلوها و مسایل قدیمی نادر ؛ طلا و جواهرات...